انسان چنین است آقای عزیز، دو چهره دارد. نمیتواند بی آنکه به خود عشق بورزد ، دیگری را دوست بدارد.»

رومۀ زواردررفتۀ 2000 تومانیش را به دلا کرد و کنار صندلیِ سبز و فنر شکستۀ قطار گذاشت.

مسافر کناری سرش را در کتابی چشم‌ربا فرو کرده بود و با دلارهای بازار هم نمیتوانستی لبخندی روی صورتش بیاوری. صدای تق بلند و ناهنجاری چشمانِ خاکستریِ همسواریش را به سویش کشید.

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها